بامداد بارانی

ساخت وبلاگ
ای ابر سترون چه بیایی چه نیاییباران که نبارد چه تفاوت که کجایی   چشمی به افق دوخته و مانده ام اکنون در حیرتم از راز غم آلود جدایی   بگذار غبار از همه سو سمت من آید پاسخ که دهد این همه موهوم چرایی؟   از بندگی خود به ستوه آمده ام باز بر من بنما بار دگر حکم خدایی   از عشق به حرمان و زحرمان به شکستن کی برمن ویران شده رخسار نمایی؟   ای آتش گم مانده ی در موج گلستان ای نیل دو نیمه شده از ضرب عصایی   گویا که دگر معجزه ای نیست ولیکن تردید حرام است به ایمان خدایی   بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 19:40

باران همیشه پرسش ما بود وکهکشاننجوای  تشنگان زمین بود و آسمان گویی مسیر راز ونیازی نمانده استیا میرویم سمت همان آخز الزمانما تا  قنوت تلخ تمنا گشوده ایمباریده بر سر و دل ما خاک بیکرانتندیس دلربای غباریم و تا ابدپر می کشد تنوره ی ما تا ستارگانای دختران سبزه ی دیروز کو کجاست؟گلخند ساحرانه ی گلدان گونه تان؟باران که میرسد خبر از خاک تازه استدوزخ شدست کوی بهارانه هایمانافسانه باز قصه ی سیب است وگندم است؟برما دوباره دلهره ای کهنه بر فشان... بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 54 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 19:40

مانده ام منگ وگنگ سردر گم دست بر دامن تو آویزم یا به سوی تو در طلب باشم یا از این عاشقی بپرهیزم در فراسوی این غم دیرین مژده ی دلکش رهایی نیست آنقدر از زمانه بیزارم دوست دارم زخویش بگریزم بی بهار است تا ابد تقویم سردتر از غم زمستانم بی سبب نیست باز بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03

شبهای تلخی که بی تو  در حسرت بامدادم جز تلخی بی تو بودن  چیزی ندارم به یادم من آفتاب لب بام .... امروز ـفردا چه توفیر؟ از این که در حال کوچم پروا ندارم که شادم شاید همین بود تقدیر آن شب که در سیر رویا هستی به فریاد می گفت:هرگز تورا من نزادم رفتن ب بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03

ای هرچه هست بنفشه در سوگواری ات از خاطرم نمی رود آشوب جاری ات خشکیده ریشه ی دل دریا ندیده ام دیگر چه سود از تو و شعر بهاری ات؟ در حلقه حلقه های اسارت به جای ماند زخمی که باز ماند وندید لطف یاری ات مرگ آمدست ودست گشودست وما اسیر باید نوشت روی کفن بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03

تمام بودنم با تو برای صبح فردا بود شبانه کشور عشقم در آن هنگامه غوغا بود به نام نامی ات برقله ها پرچم به پا کردم سرود ملی محبوب من اهنگ دنیا بود برای حفظ جانت از بلای چشم نامردان سپاهی از غزل در کوچه ها در حال بر پا بود تمام ارتش دلها قدم آهسته می بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03

رنگ روزی گرفته ام امروز آسمانی تر از نخستین بار از سرا شیب خشک و بی باران می روم سمت صبح دریابار خستگی های تلخ بودن را از سر دوش میکشم برخاک تا به کی اشکهای رگباری تا به کی آه با دل تبدار کوله ام پر کنید از پرواز از رهایی ترانه از آواز بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03

دوبــــاره راه   دوبـــاره  قـــدم  قــدم   با تــو و  راز مبهم هسـتی  پس از عـــــــدم  بـا تو شـب اســت با تو به سمت کجا ؟نمی دانـم تـــمام نقــشه ی  ایـــن راه بیش وکــم بـاتـو نــگاه چاق تـــو و  چشــم لاغــرت پــرســش چــگونـه پــاســخ خـ بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03

ای نام نازنیت نجوای هرزمانم

با یاد توست دل را آرام می نشانم

آتشفشان که باشی باران نمی ست انگار

سودای بودنت را تا اوج می کشانم

سیل فناست هستی داربقاست مستی

طعمی زبوسه هایت بر خویش می چشانم

من در سقوط ازخویش توبر فراز تا عرش

دراین میانه ازدل تردید می فشانم 

آیا تو آن دلیلی تاباشم وتو باشی

یا موج گنگ  عشقی در روح کهکشانم؟

بامداد بارانی...
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03

( تقدیم به همنوردان سخت کوشم که قله ها را به تسخیر کشیدند ) کوله پشتی ام پر از عشق   شوق رفتنم مهیاست  آبی زلال بالا  بیکرانه تر ز دریاست    روبرو ستیغ (مانشت ) تاج زرنگار بر سر پشت سر (گچان )دمادم   مست شور وشوق وغوغاست    (پیره ون )که گنج بان است  بامداد بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت بامداد بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khowalin بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:03